۱۳۸۹ تیر ۲۲, سهشنبه
عید مبعث مبارک باد
آن شب ، شب بیست و هفتم رجب بود . محمد غرق در اندیشه بود که ناگهان صدایی گیرا
و گرم درغار پیچید : بخوان! بخوان به نام پروردگارت که بیافرید ، آدمی را از لخته خونی
آفرید ، بخوان که پروردگار تو ارجمندترین است ، همو که با قلم آموخت ، و به آدمی آنچه را
که نمی دانست بیاموخت . . .
عید مبعث مبارک باد
۱۳۸۹ تیر ۶, یکشنبه
۱۳۸۹ خرداد ۱۷, دوشنبه
معنای اقامه نماز چیست؟
به نظر میرسد با توجه به ریشه لغوی اقامه، كه از قیام ـ در مقابل قعود است ـ اقامه نماز را به معنای برپایی آن بگیریم در مقابل آن زمین ماندن و زمینگیر شدن و بیاعتنایی به آن است و این معنا دارای مصادیقی است:
الف ـ گزاردن درستِ نماز با حدود و شرایط آن؛
ب ـ به جای آوردن نماز به نحو كامل و احسن؛
ج ـ تداوم در برپایی نماز؛
د ـ تلاش برای مطرح كردن و گسترش نماز در جامعه.
راغب در مفردات گوید: «و لم یأمر تعالی بالصّلوة حیثما امر و لا مدح به حینما مدح الاّ بلفظ الاقامة تنبیها انّ المقصود منها توفیة شرائطها لا الاتیان بهیئاتها...؛1 در تمام مواردی كه خداوند به نماز امر یا مدح به آن كرده است واژه اقامه نماز آمده است تا به این معنا توجه داده شود كه مقصود از نماز، گزاردن نماز واجد شرایط است نه تنها به جای آوردن هیأت نماز(بدون روح).»
در قرآن كریم، اقامه نماز با ویژگیهای ذیل مطلوب است:
الف ـ برپا داشتن نماز، با نشاط و شادابی
در دو آیه از قرآن، نماز خواندن با كسالت از ویژگیهای منافقان شمرده شده است: «وإِنَّ الْمُنَافِقِینَ یُخَادِعُونَ اللّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ وَإِذَا قَامُواْ إِلَى الصَّلاَةِ قَامُواْ كُسَالَى یُرَآؤُونَ النَّاسَ وَلاَ یَذْكُرُونَ اللّهَ إِلاَّ قَلِیلاً ؛2 ومنافقان خدا را فریب می دهند ، و حال آنکه خدا آنها را فریب می دهد و، چون به نماز برخیزند با اکراه و کاهلی برخیزند و برای خودنمایی نماز کنند و در نماز جز اندکی خدای را یاد نکنند.»
«وَمَا مَنَعَهُمْ أَن تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقَاتُهُمْ إِلاَّ أَنَّهُمْ كَفَرُواْ بِاللّهِ وَبِرَسُولِهِ وَلاَ یَأْتُونَ الصَّلاَةَ إِلاَّ وَهُمْ كُسَالَى وَلاَ یُنفِقُونَ إِلاَّ وَهُمْ كَارِهُونَ ؛3 هیچ چیز مانع قبول انفاقهایشان نشده مگر آنکه به خدا و پیامبرش ایمان نیاورده اند و جز با بی میلی به نماز حاضر نمی شوند و جز به کراهت انفاق نمی کنند.»
و ویژگی چنین نمازی جز نماز بیكیفیت كه به همه چیز جز نماز شبیه است، نیست. در روایتی از حضرت امام سجّاد(علیهالسلام) میخوانیم: «انّ المنافق ینهی و لا ینتهی و یأمر بما لایأتی و إذا قام إلی الصّلوة اعترض؛ همانا منافق(از كار زشت) نهی میكند، ولی خود از آن كار دست نمیكشد و فرمان میدهد(به خوبی) ولی خود انجام نمیدهد و چون به نماز بایستد اعتراض میكند.» راوی میگوید: پرسیدم: «ما الإعتراض؛ اعتراض چیست؟»
حضرت فرمود: «الالتفات و اذا ركع ربض؛ رو به راست و چپ گردانیدن و چون ركوع كند خود را مانند گوسفند به زمین اندازد (یعنی بعد از ركوع نایستد و به همان حال به سجده رود.»4
ومنافقان خدا را فریب می دهند ، و حال آنکه خدا آنها را فریب می دهد و، چون به نماز برخیزند با اکراه و کاهلی برخیزند و برای خودنمایی نماز کنند و در نماز جز اندکی خدای را یاد نکنند.»
ب ـ اهتمام به نماز و وقت فضیلت آن
قرآن كریم میفرماید: «فَوَیْلٌ لِّلْمُصَلِّینَ الَّذِینَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ 5 پس وای بر نمازگزارانی كه از آن غافلند.»
«ساهون»؛ کسانی هستند كه از اصل نماز غافلند، و توجهی به آن ندارند، گاه آن را نمیخوانند، گاه در آخر وقت میخوانند. قرآن كریم میفرماید این مسأله در ضعف اعتقاد دینی او ریشه دارد. گفتنی است كه «سهو» و «اشتباه» در نماز مورد نظر آیه نیست، زیرا اگر چنین بود، میفرمود: «فی صلوتهم» در نمازشان نه «عن صلوتهم» از نمازشان.
یونس بن عمّار از امام صادق(علیهالسلام) پرسید: مقصود از سهو همان وسوسه شیطان است؟ حضرت فرمود: «لاكل احد یصیبه هذا ولكن ان یغفلها و یدع ان یصلّی فی اوّل وقتها 6؛ نه هر كس مبتلا به وسوسه میشود بلكه مقصود آن است كه از اصل نماز غفلت كند و در اول وقت نخواند.» امام صادق (علیهالسلام) در روایتی فرمود: «تأخیر الصلوة عن اوّل وقتها لغیر عذر7؛ مقصود از سهو، بدون عذر نماز را از اول وقت تأخیر انداختن است.»
در روایتی از حضرت امام علی(علیهالسلام) میخوانیم:
«لیس عملٌ احبّ الی الله عزّوجلّ من الصّلوة فلا یشغلنّكم عن أوقاتها شیءٌ من امور الدّنیا فانّ الله عزّوجلّ ذمّ اقواما فقال الّذین هم عن صلاتهم ساهون یعنی انهم غافلون استهانوا باوقاتها8؛ هیچ كاری نزد خداوند محبوبتر از نماز نیست، پس نباید در وقت نماز هیچ یك از امور دنیا شما را مشغول از نماز سازد كه خداوند گروهی را كه از نماز سهو میكنند نكوهش كرده است و مقصود این است كه اینها غفلت از نماز داشته، حریم وقت نماز را نگه نمیدارند.»
علاوه بر توجه به اصل نماز باید در نماز نیز انسان به این نكته توجه داشته باشد كه در مقابل حضرت حقّ ایستاده و با او سخن میگوید، باید تمام وجود خویش را به این میهمانی ببرد تا شیطان جرأت زمینهسازی برای خروج از این میهمانی را فراهم نسازد.
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَقْرَبُواْ الصَّلاَةَ وَأَنتُمْ سُكَارَى حَتَّىَ تَعْلَمُواْ مَا تَقُولُونَ وَلاَ جُنُبًا إِلاَّ عَابِرِی سَبِیلٍ حَتَّىَ تَغْتَسِلُواْ وَإِن كُنتُم مَّرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاء أَحَدٌ مِّنكُم مِّن الْغَآئِطِ أَوْ لاَمَسْتُمُ النِّسَاء فَلَمْ تَجِدُواْ مَاء فَتَیَمَّمُواْ صَعِیدًا طَیِّبًا فَامْسَحُواْ بِوُجُوهِكُمْ وَأَیْدِیكُمْ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَفُوًّا غَفُورًا 9؛ ای ای کسانی که ایمان آورده اید ، آنگاه که مست هستید گرد نماز مگردید، تابدانید که چه می گویید و نیز در حال جنابت ، تا غسل کنید ، مگر آنکه راهگذر باشید و اگر بیمار یا در سفر بودید یا از مکان قضای حاجت بازگشته اید یا با زنان جماع کرده اید و آب نیافتید با خاک پاک تیمم کنید و روی و دستهایتان را با آن خاک مسح کنید هر آینه خدا عفو کننده و آمرزنده است.»
ظاهر آیه روشن است و نیاز به توضیح ندارد كه مقصود، نهی از نماز در حال مستی است لكن از تعلیل «حَتَّىَ تَعْلَمُواْ مَا تَقُولُونَ » میتوان این معنا را برداشت كرد: نماز مطلوب آن است كه انسان با عنایت و توجه نماز بخواند، بداند كه چه میگوید و با كه سخن میگوید. مؤیّد این برداشت روایت امام باقر(علیهالسلام) است كه فرمود: در حالتی كه كسل هستید یا چرت آلود یا سنگین، مشغول نماز نشوید، زیرا خداوند مؤمنان را از نماز خواندن در حال مستی نهی كرده است.
امام باقر(علیهالسلام) می فرماید: در حالتی كه كسل هستید یا چرت آلود یا سنگین، مشغول نماز نشوید، زیرا خداوند مؤمنان را از نماز خواندن در حال مستی نهی كرده است.
ج ـ نماز با خشوع
از مصادیق اقامه نماز به جای آوردن نماز با خشوع آن است.
«قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ هُمْ فِی صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ 11؛ به تحقیق مؤمنان رستگار شدند آنها كه در نمازشان خشوع دارند.»
خشوع به معنای تواضع و ادب جسمی و روحی است كه در برابر شخص بزرگ یا حقیقت مهمی در انسان پیدا میشود و آثارش در بدن ظاهر میگردد. فیومی گوید: «خشع خشوعا اذا خضع و خشع فی صلاته و دعائه اقبل بقلبه علی ذلك و هو مأخوذ من خشعت الارض اذا سكنت و اطمأنّت12؛ خشوع به معنای تواضع است و خشوع در نماز و دعا به معنای اقبال قلبی بر آن است و این واژه برگرفته از سكون و اطمینان است، آن چنان كه برای سكون زمین واژه خشوع به كار رفته و میگویند: «خشعت الارض.»
خشوع در نماز؛ یعنی جسم و روح را در نماز به دیدار خداوند بردن و انقطاع از غیر او آن چنان كه برگزیدگان خداوند پیامبر و آلش(علیهمالسلام) چنین بودند. اولین فرودگاه این خشوع روح است كه بر جسم نیز اثر میگذارد؛ یعنی آن كس كه در نماز خشوع دارد در حال نماز اعضا و جوارح او نیز آرام بوده، پیوسته بازی با ریش و صورت ندارد! در حدیثی میخوانیم كه پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) مردی را دید كه در حال نماز با ریش خود بازی میكند فرمود: «اما انه لو خشع قلبه لخشعت جوارحه13؛ اگر او در قلبش خشوع بود، اعضای بدنش نیز خاشع میشد.»
د ـ دوام در نماز
از مصادیق اقامه نماز «دوام نماز» است.
در سوره معارج پس از آن كه خداوند برخی صفات ناشایست انسانها را مورد تذكّر قرار میدهد، اوصاف شایسته آنها را هم ذكر میكند كه از جمله آن: «إِلَّا الْمُصَلِّینَ الَّذِینَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ 14؛ مگر نمازگزارانی كه بر نماز خود تداوم دارند.» ظاهر آیه دوام است؛ یعنی هم به وقت، نماز میخوانند و هم همیشه نماز میخوانند، اینگونه نیست كه نماز خواندن آنها مقطعی باشد و چنین نمازی است كه اگر جزو برنامه زندگی شد و با حدود آن به جای آورده شد انسان را از فحشا و منكر باز میدارد. و اصولاً برنامههای تربیتی جز با تداوم كارآیی لازم را ندارند، لذا در حدیثی از پیغمبر اكرم(صلی الله علیه و آله) میخوانیم: «انّ احبّ الأعمال الی الله مادام و ان قلّ15؛ محبوبترین اعمال نزد خداوند كاری است كه انسان بر آن مداومت داشته باشد هر چند كم باشد.»
خشوع به معنای تواضع است و خشوع در نماز و دعا به معنای اقبال قلبی بر آن است و این واژه برگرفته از سكون و اطمینان است، آن چنان كه برای سكون زمین واژه خشوع به كار رفته و میگویند: «خشعت الارض.»
هـ ـ گسترش و مطرح كردن نماز در جامعه
بدون تردید از مصادیق «اقامه نماز» گسترش و مطرح كردن نماز در جامعه است (نه تنها مصداق). پیش از این، مصادیق اقامه نماز در بُعد فردی مورد توجه قرار گرفت و اینك آن را از بُعد اجتماعی مورد بررسی قرار میدهیم. قرآن كریم میفرماید از ویژگیهای یاران خداوند آن است كه: «الَّذِینَ إِن مَّكَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنكَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ 16؛ آنها كسانی هستند كه هرگاه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم، نماز را برپا میدارند و زكات را ادا میكنند و امر به معروف و نهی از منكر مینمایند.»
از این آیه شریفه به قرینه واژه تمكین (كه به معنای فراهم ساختن وسائل و ابزار كار است؛ اعم از آلات و ادوات لازم یا علم و آگاهی كافی و توان و نیروی جسمی) میتوان استفاده كرد كه مردان خدا از قدرت خود در جهت اقامه نماز استفاده میكنند، علاوه بر آن كه خود اهل اقامه نمازاند، بر مطرح كردن آن در جامعه تلاش میكنند.
با مصادیق پنجگانه فوق میتوان معنای وسیع «اقامه نماز» را در قرآن دریافت. بحث پیرامون اولین وظیفه در قبال نماز؛ یعنی «اقامه نماز» را با كلامی از شهید علامه آیة الله مطهری به پایان میبرم:
«به پا داشتن نماز آن است كه حق نماز ادا شود؛ یعنی نماز به صورت یك پیكر بیروح انجام نگردد، بلكه نمازی باشد كه واقعا بنده را متوجه خالق و آفریننده خویش سازد و این است معنی ذكرالله كه در آیه شریفه 14 سوره طه بدان اشاره شده: «اقم الصلوة لذكری» یاد خدا بودن مساوی است با فراموش كردن غیر خدا؛ اگر انسان ولو مدت كوتاهی با خداوند در راز و نیاز باشد و از او استمداد جوید و او را ثنا گوید، او را به الله بودن، ربّ بودن، رحمان بودن، رحیم بودن، احد بودن، صمد بودن، لم یلد و لم یولد و لمیكن له كفوا احد بودن توصیف كند، عالیترین تأثیرها در نفس او گذاشته میشود و روح انسان آن چنان ساخته میشود كه مذهب اسلام میخواهد و بدون چنین برنامهای امكانپذیر نیست.»17
گروه دین و اندیشه تبیان
1- المفردات فی غریب القرآن، ص418، (كتابفروشی مرتضوی تهران).
2- نساء، آیه 142.
3- توبه، آیه 54.
4- اصول كافی، ج دوم، ص396 (باب ضعة النفاق والمنافق حدیث3).
5- ماعون، آیه 4 و 5.
6- مجمع البیان، ج10، ص548 و كنزالدقائق، ج15، ص498 (با تصحیح حاج آقا مجتبی عراقی).
7- تفسیر القمی، ج2، ص444 و كنز الدقائق، ج15، ص497.
8- الخصال، ج2، ص621. (حدیث اربعمأة) و كنزالدقائق، ج15، ص497.
9- نساء، آیه43.
10- علل الشرائع، ج2، ص47 و كنزالدقائق، ج2، ص446.
11- مؤمنین، آیه 2.
12- المصباح المنیر، ص170.
13- مجمع البیان، ج7، ص99؛ انوار التنزیل بیضاوی، ج3، ص159 و كنزالدقائق،، ج7، ص559.
14- معارج، آیه22.
15- اصول كافی، ج2، ص82، (چاپ آخوندی).
16- حج، آیه 41.
17 آشنایی با قرآن، سورههای حمد و بقره، ص67 و 68.
نماز و انفاق از دیدگاه منافقان چگونه است؟
نفاق، یعنی دورویی، مخالفت ظاهر و باطن و دو چهره، و منافق کسی است که كفر خويش را پنهان دارد و خلاف آن را آشكار سازد.[1] منافقان، گروهی هستند که در دل خدا و آخرت را باور ندارند، ولی در ظاهر خود را نزد مسلمانان صاحب ایمان وانمود می کنند.[2]
اسلام در یک مقطع خاص تاریخی خود با گروهی روبه رو شد که نه اخلاص و شهامت برای ایمان آوردن داشتند و نه قدرت و جرأت بر مخالفت صریح. این گروه را قرآن به عنوان «منافقان» یاد می کند. این افراد در صفوف مسلمانان واقعی نفوذ کرده بودند، و خطر بزرگی برای اسلام و مسلمانان محسوب می شدند، و از آن جا که ظاهر اسلامی داشتند، غالباً شناخت آنها مشکل بود، ولی قرآن نشانه های دقیق و زنده ای برای آنها بیان می کند که خط باطنی آنها را مشخص می سازد.[3] این گروه پس از مهاجرت پیامبر به مدینه تشکیل شد و رئیس منافقان، «عبدالله بن أبی» بود.[4]
اوصاف منافقان:
در قرآن کریم و در روایات ویژگی هایی برای منافقین بیان شده است که اصلی ترین آنها عبارت اند از:
1. در دل، خدا و آخرت را باور ندارند، ولی در ظاهر خود را نزد مسلمانان صاحب ایمان وانمود می کنند، تا از احکام اسلام که به نفعشان تمام می شود؛ مانند طهارت، ازدواج، ارث و غیره برخوردار شوند: «بعضی از مردم هستند که می گویند به خدا و روز قیامت ایمان آورده ایم، در حالی که ایمان ندارند».[5]
2. ادعای اصلاح طلبی دارند در حالی که مفسد واقعی هستند: «هنگامی که به آنها گفته شود در روی زمین فساد نکنید می گویند ما فقط اصلاح کننده ایم!؛ بدانید اینها همان مفسدانند و برنامه ای جز فساد ندارند ولی خودشان هم نمی فهمند»[6]
3. برای رسیدن به اهداف شوم خود از راه خدعه و نیرنگ وارد می شوند: « به خدا خدعه و نیرنگ زنند در حالی که در همان لحظات که در صدد چنین کاری هستند در یک نوع خدعه واقع شده اند؛ زیرا برای بدست آوردن سرمایه های ناچیزی سرمایه های بزرگ وجود خود را از دست می دهند ».[7]
4. آنها از خدا دورند و از راز و نیاز با او لذت نمی برند: «هنگامی که به نماز برخیزند سرتاپای آنها غرق کسالت و بی حالی است».[8]
پیامبر اکرم (ص) می فرماید: منافق دارای سه نشانه است: هرگاه سخن بگوید دروغ می گوید، و زمانی که وعده بدهد تخلف می کند و چون امین شمرده شود خیانت می ورزد.[9]
امام حسین (ع) در اوصاف منافقان می فرماید: از هر چیزی که از آن عذرخواهی می کنی بپرهیز؛ زیرا مؤمن، بدی نمی کند و عذرخواهی هم نمی کند، ولی منافق هر روز بدی می کند و عذرخواهی می نماید.[10]
البته، نفاق، هم مانند سایر رذایل اخلاقی دارای مراتبی است و آنچه از نفاق در روایات ذکر شده، به صورت مرتبه شدید و ضعیف از نفاق است.
اعتقادات و دیدگاه های منافقان:
نفاق و دورویی منافقان، در عقیده و در گفتار و در کردار او اثر گذاشته و دیدگاه هایی را به وجود می آورد. پس صورت های نفاق عبارت اند از:
1. نفاق در عقیده: مانند کسی که به زبان مدعی اسلام و مسلمانی است، ولی مسلمان شناخته نمی شود و یا تظاهر به ایمان می کند؛ ولی مؤمن شمرده نمی شود.
2. نفاق در گفتار: مانند کسی که سخنی می گوید؛ ولی خود در دل بدان اعتقاد ندارد. با این بیان دروغ گو منافق است؛ زیرا که زبان و دلش یکی نیست. و در روایتی از حضرت رسول اکرم (ص) یکی از نشانه های نفاق دروغ گویی شمرده شده است.[11]
3. نفاق در کردار: مانند کسی که عمل ظاهرش با نیت باطنی او متفاوت و متضاد است. همچون کسی که در ظاهر خود را نماز خوان و یا امانتدار نشان می دهد؛ ولی در واقع بی نماز و خائن است.[12]
اعتقادات و آموزه های منافقان از صفات آنها در قرآن کریم دانسته می شود که به برخی از آنها اشاره می گردد:
الف. منافقان چون به خدا و روز قیامت ایمان ندارند، اگر نماز و یا کار نیکی را انجام دهند، با نیت پاک و با اخلاص نبوده، بلکه از روی ریا است؛ یعنی تمام انگیزه و تحرک آنها در این عمل، جلوه دادن و اظهار دینداری برای مردم است، تا آبرو و منزلتی پیدا کنند؛ چنانچه قرآن مجید می فرماید: «و هنگامی که به نماز ایستند از روی کسالت می ایستند، در برابر مردم ریا می کنند».[13] و این نفاق با خدا در عبادات است.[14] پس طبق این آیه شریفه، منافقان، در اصل، نماز را قبول ندارند. و این نفاق در کردار است.
ب: خود را عاقل تر، عالم تر و هوشیارتر از همه مردم و مؤمنان می دانند؛[15] قرآن کریم می فرماید: «...می گویند آیا ما همچون این سفیهان ایمان بیاوریم؟!»[16] و این نفاق در عقیده است و دلیل عاقل تر دانستن خود، آن عقیده ای است که نسبت به مسائل دینی و اجتماعی دارند.
ج: زکات مال خود را نمی دهند و در دل خود آن را قبول ندارند؛ چنانچه در سوره توبه می خوانیم: «و برخی از ایشان (منافقان) کسانی اند که با خداوند عهد کرده بودند اگر خداوند از کرم خود به ما مالی عطا کند، حتماً زکات می دهیم و از شایستگان و نیکوکاران خواهیم بود و چون خداوند از کرم خود به ایشان مالی داد، بخل ورزیده، روی گردانیدند در حالی که اعراض کننده بودند، خداوند به سزای این خلف وعده ای که کردند و دروغ می گفتند، در دلهایشان نفاق انداخت تا روزی که دیدارش کنند».[17] و این هم نفاق در کردار است.
منافقان علاوه بر این که خود از صرف مال در امور اجتماعی خودداری می کنند، دیگران را هم از این مسیر منع می کنند و قرآن کریم این کارشان را این طور بیان می فرماید: «آنان (منافقان) کسانی هستند که می گویند: بر افرادی که نزد رسول خدا هستند چیزی انفاق نکنید، تا از اطراف او پراکنده شوند با این که خزاین و گنجینه های زمین و آسمان ها از خداست، ولی منافقان نمی فهمند».[18]
بنابراین، نظر و دیدگاه منافقان در مورد نماز و زکات این است که، نماز را به جا می آورند، ولی در دل آن را قبول ندارند، بلکه از روی ریا انجام می دهند و ریا هم باطل کننده عبادت است؛ و زکات را هم خود نمی پردازند و قبول ندارند، دیگران را هم منع می کنند. و هر دو جزء نفاق در کردار شمرده می شود.
[1]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج1، ص93 و97، دارالکتب الاسلامیة، چاپخانه مروی، چاپ بیست و یکم، 1365؛ دستغیب شیرازی، سید عبدالحسین، قلب سلیم، ص 69، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ پنجم، 1387؛ حسینی دشتی، سید مصطفی، معارف و معاریف (دانستنیهای اسلامی)، حرف «میم»، کلمه منافق؛ جزری، مجدالدین ابوالسعادات مبارک بن محمد، (ابن اثیر)، النهایة، ج 5، ص 98، چاپ چهارم، قم، بی تا.
[2]. تفسیر نمونه، ج 1، ص 93 و 97؛ قلب سلیم، ص 69؛ معارف و معریف، کلمه منافق.
[3]. تفسیر نمونه، ج 1، ص 93.
[4]. سبحانی، جعفر، تفسیر سوره منافقون (دوست نماها)، ص13- 18، (با تلخیص)، مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ چهارم، 1386.
[5]. بقره، 8.
[6]. بقره، 11و12.
[7]. نساء، 142.
[8]. نساء، 142.
[9]. شیخ عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، ج 2، ص 246، چاپخانه علمیه، قم.
[10]. حرانی، ابومحمد حسن، تحف العقول، ص 177؛ موسوی، سید مصطفی (آل اعتماد)، لمعة من بلاغة الحسین، ص 122، چاپ اعلمی، کربلا.
[11]. تفسیر نور الثقلین، ج 2، ص 246.
[12]. مکارم شیرازی، ناصر، امثال القرآن (مثال های زیبای قرآن)، تهیه و تنظیم علیان نژادی، ابوالقاسم، ص 32، انتشارات نسل جوان، چاپخانه مدرسة الامام امیر المؤمنین(ع)، چاپ اول، 1378.
[13]. نساء، 142.
[14]. قلب سلیم، ص 73.
[15]. تفسیر نمونه، ج 1، ص 95.
[16]. بقره، 13.
[17]. توبه، 76 و77.
[18]. منافقون، 7.
گردآورنده وتنظیم غلامیان جهت همکاران محترم سازمان تامین اجتماعی بجنورد
اشتراک در:
پستها (Atom)